Pienso En Ti
Cuando siento que la vida se desliza
وقتیکه به تو فکر میکنم دنیا را فراموش میکنم
Y la soledad me come dia a dia
و تنهایی روز به روز مرا از بین می برد
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر میکنم ... به تو فکر می کنم
Cuando el frio llena el alma me congela
وقتی که سرما وجود من را فرا میگیرد و منجدم می کند
Y la lluvia me persigue, no me deja
و باران ( گریه ) مرا همراهی میکند ، ( گریه ) امانم نمی دهد
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Pienso en ti…Ay como pienso en ti
به تو می اندیشم ... آه به تو فکر میکنم
Pienso en ti porque es por ti
به تو فکر میکنم چرا که همه ی ( گریه هایم ) به خاطر توست
Que sobrevivo y es por ti que vivo roto
که من ( با یادت ) زنده می مانم و من به خاطر تو احساس سرخوردگی میکنم
Pienso en ti porque yo creo en el milagro
به تو فکر میکنم چونکه به معجزه ایمان دارم
Que me salve si te toco
که اگر لمسم کنی من نجات پیدا میکنم
Porque quiero estar contigo y no te tengo
چرا که میخواهم با تو باشم و من تو را ( در این لحظه ) ندارم
Y me muero poco a poco
و من ذره ذره می میرم
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Cuando siento que el futuro ya ha pasado
حس کردن تو شبیه به این است که آینده از همین حالا گذشته است
Y la noche se detiene a mi lado
و شب در کنار من به زانو در می آید
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Cuando el ruido del silencio me despierta
وقتیکه صدای سکوت مرا بیدار می کند
Y me duele cada instante de tu ausencia
و غیبت تو در لحظه عذابم می دهد
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Pienso en ti…Pienso en ti
به تو فکر می کنم ... به تو فکر میکنم
Pienso en ti porque es por ti
همیشه به تو فکر میکنم
Que sobrevivo y es por ti que vivo roto
که من ( با یادت ) زنده بمانم و من به خاطر تو احساس سرخوردگی میکنم
Pienso en ti porque yo creo en el milagro
به تو فکر میکنم چونکه به معجزه ایمان دارم
سلام هستی من
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره.
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی.
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه.
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته.
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه.
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستاش در ارزوی دستاته.
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریه اش اونها رو می لرزوند.
وقتی که دلت گرفته شد به یاد بیار کسی رو که قلبش مملو ازعشق پاک تو است.
ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
می دونی معبد و بتکده من میان ابروان قشنگ توست.
ارزوی من دیدار روی تو و نهایت امید من به دست اوردن توست