برای انسان، رسیدن به کمال بدون نوعی از عشقورزیدن، امکانپذیر نیست.
بدینگونه هر کس در آرزوی عشق ورزیدن و مورد عشق واقعشدن است. هر
چند عده زیادی هستند که در این راه بخاطر طرز تفکر خاص خود بطور کامل
ناکام میگردند. امروزه عدهای هستند کهمیترسند به نفوذ عشق دیگری سر
فرود آورند؛ زیرا تصور میکنند هویت شخص خود را از دست می دهند.
عدهای دیگر در ناخودآگاه خود، عاشقشدن را ممنوع میکنند چون نمیخواهند
مورد خیانت واقع شوند. در این مواقع است که بعلت ناسازگاریهای ناخودآگاه،
فرد عشق ورزی را در درون خود غیرممکن میداند و در این مواقع است که
روانکاوی یا دوباره سازی روانی تقریباً همیشه موثر است.
زنان و مردانی که در شهرهای بزرگ برای ادامه کار و یا ادامه تحصیل می
روند هنگامی متوجه میگردند که چقدر تنها هستند که به زوجهای دیگر خیره
می گردند و بدنبال موقعیتهای مشابهی هستند تا نیاز خود را برطرف کنند. اما
چون درآمد بالایی ندارند و یا خود را در مقایسه با دیگران بی فایده میدانند قادر
نیستند تا دیگران را به بیرون دعوت کنند بهمین دلیل اغلب این گروه از
افراد در انتها عشق خود را در اختیار روسپیها فرار می دهند تا بدین صورت
جانشین نیاز ایشان گردد. هر چند که در انتها درمییابند که این موضوع
فریبی بیش نبوده و نمیتواند نیاز ایشان را برطرف کند اما بخاطر ناچاری
بارها و بارها به آن افدام می ورزند.
__________________پس از اون عاشقی از تو نمی شه دیگه غافل شد
با اون دیوونه گی ها که نمی شه دیگه عاقل شد
پس از اون با تو بودن ها عذاب بی تو تنهایی
نمی خوام بی تو امروز و نمی خوام بی تو فردایی